۱۳۸۷ خرداد ۲۷, دوشنبه

سه پی دوم

وقتی که بودی ، همه جا تاریک بود . انگار عادت کرده بودم . چون از وقتی نیستی ، همه اش نور چشمهایم را می زند .
چشمهایم را می بندم . تاریک می شود . تو را می بینم .

هیچ نظری موجود نیست: