آدم فرنگی ها ، اول با هم دوست می شوند . بعد از یک مدت اگر دیدند که رابطه شان خوب است و می خواهند بیشترش کنند ، مثلا کلید خانه شان را به همدیگر می دهند یا تعدادی از لباسها و وسایل شخصی شان را در خانه های هم می گذارند . در مرحله بعد ممکن است بروند با هم زندگی کنند و بعد اگر اوضاع باز هم خوب بود ممکن است به ازدواج هم فکر کنند . ولی ما اینجا اگر نسبتا روشنفکر باشیم ، اول با طرف دوست می شویم و اگر خیلی سیب زمینی یا تنوع طلب یا خودخواه نباشیم به آخر و عاقبت رابطه مان و اگر و اما هایش کلی فکر میکنیم و برای جلوگیری ازخوردن یا زدن هر گونه جفتک عاطفی سعی می کنیم افکار و احساسات آینده مان را هم یک جورایی تخمین بزنیم و اگر کلا پایه ازدواج باشیم و ضمنا فرضیه احتمال ازدواج با طرف در ذهنمان کاملا مردود نشود ، به رابطه مان ادامه می دهیم و حالا که رابطه مان دیگر خیلی پیشرفته شده ، دمپایی هایمان را می گذاریم در ماشین دوستمان بماند . مهم این نیست که حالا اگر بخواهیم باغی ، مسافرتی ، یا اصولا یک جای دمپایی لازم برویم دیگر نمی خواهد یک جفت دمپایی دنبال خودمان بکشیم . مهم این است که این از نظر ما coupley ترین و committal ترین کاری است که در نوع خودمان تا کنون انجام داده ایم و الان هم مانند Chandler در روز عروسیش به شدت panic کرده ایم !
پ.ن. منظور از " ما" در جمله های بالا " من " است . به کسی بر نخورد ! صرفا دلمان خواسته که جمع ببندیم !!
پ.ن. منظور از " ما" در جمله های بالا " من " است . به کسی بر نخورد ! صرفا دلمان خواسته که جمع ببندیم !!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر