آدم است دیگر، لابد گاهی از گودر و باقی قضایا هم خسته می شود. این روزها، کنت هرمان گودر را یک خاور گنده می بیند. اصلاً ما می گوییم که اینجا را باید ببوسیم و بگذاریم کنار. یک روز هم لابد باید قلم و کاغذ بگیریم دستمان و اینهمه روی هوا نوشتن هامان را جبران کنیم. کاغذ را بگذاریم روی زیر دستی نرم و زیر دستی سفت و ببینیم که دست خطمان عوض می شود. یک روز که کاغذ زیر نوشتن ما کش و قوس بیاید و بوی جوهر تازه بگیرد. گاس که به جای فونت ، قلممان را عوض کنیم. یک روز لابد، که سید و حاجی هم اینجا بودند...
پ.ن. این پا توی کفش یکی دیگه، صرفاً یکی از هفت گانه های من کیستم است و فاقد هرگونه اظهار نظر یا عقیده شخصی نگارنده راجع به کفش مربوطه می باشد و ارزش و اعتبار خاصی هم ندارد.
پ.ن. این پا توی کفش یکی دیگه، صرفاً یکی از هفت گانه های من کیستم است و فاقد هرگونه اظهار نظر یا عقیده شخصی نگارنده راجع به کفش مربوطه می باشد و ارزش و اعتبار خاصی هم ندارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر