۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۳, دوشنبه

!Getting Less Weird

جریان از این قرار بود که ما داشتیم با وبلاگ دوستمان ور می رفیتم که فونتش را عوض کنیم . بعد دلمان خواست که بقیه تمپلیت ها را هم ببینیم . تو نگو باید اول یک بلاگ درست کنی . این شد که اینطوری شد و ما هم الان اینجاییم و دو ساعته که داریم با بلاگ نوزاد خودمان ور می رویم . خواستیم ادورتایز کنیم اینجا و درآمد زایی کنیم ، دیدیم باید آدرسمان را بدهیم تا پول را برایمان پست کنند . گفتیم باشد . ولی تو نگو که اینجا هم ما را پیچانده اند . . . عراق در لیستش بود و ما نبودیم . عطای در آمد را به لقایش بخشیدیم و آمدیم شروع کنیم پا تو کفش بزرگتر ها کردن را . آخر ما اصولا وبلاگ نویس نیستیم . شاید هم تویمان باشد ولی هنوز نشکفته . این است که داریم خودمان را بازرسی می کنیم ببینیم هستیم یا نه .

۱ نظر:

... گفت...

ول دان عشقی! راضیم از اون سوالم که پرسیدم! تو اچ تی ام ال سرت می شه؟ که بیایی جل و پلاست را این جا پهن کنی