۱۳۸۹ خرداد ۳۰, یکشنبه

یادم میاد یکی از سؤال‌های بی‌جواب بچگیام این بود که ما که تو دهنمون آب داریم پس واسه چی تشنمون می‌شه.
باز هم یادم میاد که یکی از قوانین طبیعت رو هم به خیالم کشف کرده بودم و واسه خودم خوشحال بودم. اینکه آدم بزرگا وقتی دارن رانندگی می‌کنن، اندازه‌ی چرخوندن فرمون با سرعت ماشین نسبت عکس داره. بعد هر وقت تو یه ماشینی نشسته بودم، قانونم رو امتحان می‌کردم و جواب که می‌داد ذوق می‌کردم و به خودم می‌گفتم مثلاً دیدی گفتم الان زیاد می‌چرخونه؟
آدم بزرگایی که رانندگی می‌کردن، مخصوصاً راننده تاکسی‌ها، سر چهارراه برام حکم غیب‌گو رو داشتن. چون چند ثانیه قبل از اینکه چراغ سبز بشه، می‌فهمیدن و می‌ذاشتن تو دنده و شروع می‌کردن گاز‌های درجا دادن مثل اسبی که داره سم می‌کوبه. ولی رازش رو نتونسته بودم کشف کنم. فکر می‌کردم لابد از بس رانندگی کردن دیگه حفظ شدن.

۵ نظر:

یک عدد گارفیلد برنامه نویس گفت...

man ta avaiele randegie khodam ke bozorg bodam ham nafahmidam chetor admha mifahman vakhti hanoz cheragh ghermze ke alan sabz mishe onaie ke shomarande nadasht, bad az babam porsidam :D

مصلوب گفت...

بچگي هاي زيبايمان..روزهاي خوب..شايد!

Dicky Dick گفت...

U'r posts R always as perfect as a glass of cold coke in the middle of summer... tnx

دنیا گفت...

Many thanks Dicky, I'm flattered :)

Dicky dick گفت...

Ur welcome...