۱۳۸۸ تیر ۲۲, دوشنبه

ما را مجروح نگذاری‌

دوست دارم مَردم،‌ وقتایی که ناآرومم، باشه.
بغلم کنه، یک دستش رو بذاره روی کمرم،‌ اون یکی دستش رو بذاره پشت گردنم و انگشت اشاره‌اش روی اونجایی که موهام شروع می‌شه بره بالا و بره پایین، و یواش زیر گوشم بگه : ش‌ش‌ش‌ش.
جانم، عزیزم، ‌غصه نخور، درست می‌شه، من اینجام، آروم باش، همه یه طرف؛ اون ش‌ش‌ش‌ش یه طرف.

هیچ نظری موجود نیست: