آقا ما اون روز اول دیدیم روش نوشته اعتبار ده سال، به
خیالمون قد عمر نوح. گفتیم اوووه تا اون موقع لابد سفینه شخصی اختراع شده، بایستی
اصلن اینو بندازیم دور بریم تصدیق اونو بگیریم. ما هنوز اندر عوالم کوچک خودمونیم
مثکه. تو فولدر اُلد سانگ هارد مامان میچرخیم چهار تا آهنگ دندونگیر بجوریم، میبینیم
فولدر گذاشتن آلابینا 1992. میگیم وا اینکه جدیده. تو نگو بیست سال پیش به نظر ما
جدید میاد. گواهینامهمون هم یک ساعت و بیست دقیقهی پیش به افق ایران رسمن باطل
شد. دیگه دارم به سن خر حاجباقر (؟) میرسم، هنوزم تعجب میکنم که چقدر زود گذشته
انگار. خوبه دیگه باز لااقل زندگی اونقدرها هم یکنواخت نمیشه چون تا آخر عمر لابد
هی میخوام تعداد سالهای گذشته رو بشمرم و متعجب بشم.
۱ نظر:
با سالهای گذشتهی نه چندان نزدیک، آنقدر ها هم احساس دوری نمیکنم. همین حالا بگویند پارسال هشتاد بوده، نیازی نمیبینم که اصرار کنم نه، نود بوده..
ارسال یک نظر