۱۳۸۷ مهر ۳۰, سه‌شنبه

دلم تنگ شده برای سادگی آن روزهایی که از کنار هم نشستن توی تاکسی داغ می شدیم و یک جوری که به خیال خودمان دیگری نفهمد که در دلمان غوغایی است از این همه فاصله ی کم ، به هم می چسبیدیم و به نفس نفس می افتادیم و آن روزها که دونفری جلو نشستن اوج لذتمان بود و فقط با تماس دستهایمان به عرش می رفتیم .

هیچ نظری موجود نیست: