به نام خدا. آيا ميدانيد يكي از نعمتهاي الهي چي است؟ باران؟ نخير. برف؟ نخير. لاكن يكي از نعمتهاي الهي اين است كه شما بتوانيد براي خودتان حق برفوبيا قائل بشويد. به اين ترتيب كه وقتي صبح كلهي سحر به زور اسلحه و تهديد چاقو چشمهايتان را باز ميكنيد و مينشينيد توي تختتان، از همانجا گوشهي پرده را ميزنيد كنار و ميبينيد دارد عين الاغ برف ميآيد، گردنتان را كج كنيد، سرتان را يك كم بخارانيد و بعد با خودتان بگوييد به درك اصلن. نميرم؛ و بچپيد لاي پتو و تشكتان كه از ديشب رويشان كار كردهايد كه الان اينطوري گرم باشند.
نتيجه ميگيريم يكي از نعمتهاي الهي اين است كه شما امكان و توانايي گور باباي همهچيز (يا لااقل يك سري چيزها) شدن را داشته باشيد در زندگيتان.
۳ نظر:
جانا سخن از زبان دل ما مي گويي
يك روزي اومدم ديدم اين مزرعه پدري رو دادي دو نفر ديگه هم شخم ميزنن گفتم نكن اين كارو من اراجيف تو رو دوست مي دارم اما حالا كجان اينا؟
با اين كارا كلاس وبلاگ ميره بالا؟! اين مزرعه اينقدر كوچيك هست كه خودتم زيادي هستي واسه شخم زدن!
همش كه خودت مينويسي . اسم منم بنويس به عنوان نويسنده همكار . منم بلدم هر نه ما يك بار مثل اين دوتا شاخ شمشاد از خودم اراجيف بزام!
:(
ارسال یک نظر