۱۳۸۷ تیر ۱۷, دوشنبه

من یک بابایی را می شناسم که اسمش جروم است یا یک همچین چیز هایی . من شنیده ام که جی دی هم صدایش می کنند چون فکر کنم اسم وسطش دیوید است . این جی دی نویسنده است . یعنی منظورم این است که کتاب و این جور چیزها می نویسد . بگی نگی آدم باحالی است . یعنی می گم که یک طورهایی ازش خوشم می آید . نمی خواهم بگویم که اگر نباشد می میرم یا مریضی چیزی می شم . ولی کلا از آن جورآدم هایی است که می شود باهاش حرف زد . یعنی منظورم اینه که فکر نمی کنم حوصله آدم را چندان سر ببره . البته راستش را بخواهید من تا حالا این جی دی را ندیدم . ولی بدم نمیاد یک بار یک نوشیدنی و چند تاسیگار مهمونش کنم . پسر یعنی می گم جدا بدم نمیاد ها . من و جی دی از یک نظر به هم شبیهیم و اون هم اینه که جفتمون عاشق هولدن کالفیلد یم . پسر این کالفیلد معرکه است . منظورم اینه که از آن جور آدم ها نیست که توی هر خراب شده ای پیدا بشه . جدی می گم .

هیچ نظری موجود نیست: